قراردادهای پیمانکاری و تامین مالی در اقتصاد

قراردادهای پیمانکاری و تامین مالی در اقتصاد
  0
 591
امتیاز کاربران 0/0 از 5

قراردادهای پیمانکاری و تامین مالی در اقتصاد

حیدر مستخدمین‌حسینی*
قراردادهای مدیریت اجرایی CM نوع دیگری از قراردادهای تامین مالی هستند. عموما دو دسته از کارفرمایان به این روش علاقه‌مند هستند. در درجه اول کارفرمایانی که درگیر پروژه‌های ساخت‌و‌ساز هستند، ولی تخصص و حرفه اصلی آنها چیز دیگری است  مانند ادارات بهداشت، آموزش و پرورش و دفاع. حرفه و صلاح آنها ایجاب می‌کند با در اختیار گرفتن مدیران حرفه‌ای پروژه‌های خود را انجام دهند. در وهله بعد کارفرمایانی که به منظور دیگری مانند سرعت در اجرا، یک فیت بهتر یا موارد دیگر مدیران حرفه‌ای را به استخدام خود درمی‌آورند. روند کار در استاندارد جهانی این گونه است که مجری طرح در ابتدا یک شرکت ارائه‌کننده خدمات مدیریت ساخت که تحت عنوان CM شناخته می‌شود را از طریق مذاکره یا رقابت انتخاب می‌کند. مدیر ساخت به عنوان مشاور کارفرما و در کنار او به امور برنامه‌ریزی، هماهنگی و مدیریت فعالیت‌های جاری در فازهای طراحی و اجرا می‌پردازد.
نقش اصلی CM در واقع هماهنگ‌کننده و یکپارچه‌کننده فعالیت‌های فاز طراحی و ساخت، کنترل بر فعالیت‌های اجرایی و طراحی‌ها و انجام آنالیز ارزش در مورد مسائل طراحی و اجرایی و ارائه راهکارهای مناسب‌تر به کارفرماست. در این حالت کارفرما با پیمانکاران ساخت قرارداد منعقد می‌کند و امور طراحی نیز طی قراردادی جداگانه به یک شرکت واجد صلاحیت واگذار می‌شود. با توجه به اینکه CM مسوولیت اجرای صحیح پروژه را بر‌عهده دارد وظایف هماهنگی بین پیمانکاران و رفع مشکلات مرحله ساخت نیز برعهده او است و ضمن برنامه‌ریزی و کنترل هزینه و زمان، به کنترل پیشرفت عملیات طی مرحله طراحی و ساخت و گزارش‌دهی منظم به کارفرما می‌پردازد. شرح کلی خدمات مدیریت ساخت به شرح زیر است:
همکاری با کارفرما و مشاور طراح از ابتدای شروع طرح و ارائه پیشنهادات در اصلاح طراحی، تکنولوژی ساخت، برنامه‌های زمان‌بندی و اقتصاد ساخت، آنالیز ارزش در مورد گزینه‌های مختلف و ممکن، در امر طراحی و ساخت و انتخاب گزینه‌های برتر و پیشنهاد آنها به کارفرما در صورتی که مناسب باشد و همچنین تاثیر انتخاب این گزینه، بر هزینه‌ها و برنامه زمان‌بندی پروژه، هماهنگ کردن چگونگی خرید ماشین‌آلات و مواد، بررسی تغییرات و ادعاها و همچنین نظارت بر حسن انجام کارها مطابق طرح و هماهنگی میان پیمانکاران برای تسریع در اجرای پروژه، تهیه برنامه‌های زمان‌بندی و کنترل پیشرفت فیزیکی و مالی طرح و ارائه گزارشات منظم به کارفرما، در پیمان مدیریت ساخت، هرگونه خدمات مرتبط با مدیریت، برنامه‌ریزی و هماهنگی که کارفرما نیاز داشته باشد، گنجانده خواهد شد.
در این نوع از قراردادها، روش‌ها و مهارت‌های اجرایی در فاز طراحی دیده و اعمال می‌شود، بدون اینکه برخوردی بین طراح و کارفرما ایجاد شود. ارزیابی مستقل هزینه‌ها، ارزیابی برنامه‌های زمان‌بندی و مجموع عملیات اجرایی تصمیم‌گیری بهینه کارفرما را تضمین می‌کند. هماهنگی تمام‌وقت، میان پیمانکاران طراحی و ساخت برقرار خواهد بود. حداقل زمان صرف‌شده برای فاز طراحی باعث می‌شود فاز ساخت زودتر آغاز شود. فرصت‌های مهمی برای انجام مهندسی ارزش در فازهای مناقصه، واگذار کردن کار و طراحی رخ می‌دهد. برای پروژه‌هایی که از طراحی پیچیده‌ای برخوردار هستند و هماهنگی و ارتباط مناسبی میان تیم طراحی و ساخت نیاز باشد، هنگامی که کارفرما تمایل دارد در فرآیند طراحی و ساخت نظارت بیشتری داشته باشد و همچنین برای پروژه‌هایی که به دلیل پیچیدگی فنی و تکنولوژی به تیم برنامه‌ریز قوی و همچنین هماهنگ‌کننده میان پیمانکاران نیاز باشد این قرارداد کاربرد دارد.مشکلات و ضعف قراردادهای CMرا می‌توان در هشت دسته جای داد: مشکلات ناشی از هماهنگ کردن تعداد زیادی خرده‌پیمانکار ممکن است سبب ایجاد تاخیر در پروژه و زمینه مشاجرات قراردادی شود. به علت نقش پیمانکار، ممکن است اسناد قرارداد به‌گونه‌ای تنظیم شود که زمینه برای حضور پیمانکاری خاص فراهم شود و رقابت ضعیف شود؛ امکان دوباره‌کاری‌ها در تجهیز کارگاه و کارهای مقدماتی پروژه، امکان عدم‌پرداخت مطالبات خرده‌پیمانکاران از سوی پیمانکار اصلی و تبعات اجرایی آن، در صورت نامناسب بودن کارکنان پیمانکاری ممکن است کارفرما متحمل زیان زیادی شود، عدم‌مشخص بودن تعهدات مالی کارفرما تا پیش از آغاز پروژه به علت عدم‌رغبت پیمانکار گاهی هزینه جمع‌آوری کارگاه به عهده کارفرما می‌افتد، عدم تضمین برای کارفرما برای جبران زیان ناشی از سوء‌مدیریت پیمانکار.
قراردادهای فهرست‌بها Unit Price Contracts نیز نوع دیگری از قراردادهای تامین مالی هستند که در آن کلیه فعالیت‌ها بر حسب واحد انجام کار (متر، مترمربع، کیلوگرم و…) اندازه‌گیری و براساس نرخ واحد، پرداخت می‌شود. با توجه به دقت این روش و پرداخت براساس میزان واقعی مصالح یا حجم کار مورد علاقه کارفرمایان است. به عنوان مثال در هزینه قرار دادن یک متر طول لوله چه عملیاتی از قبیل خرید لوله، برش لوله، چسب‌کاری، حفاری زمین، نصب زیرسری‌ها و خاکریزی مطابق مشخصات منظور شده است. لذا ‌باید برای جلوگیری از ایجاد مشکل در ابتدا مشخص شود که چه مواردی شامل هر واحد بوده و اطمینان حاصل شود که تعاریف مشابهی وجود ندارد. در مورد فعالیت‌هایی که به طور دقیق قابل شمارش نیستند نظیر طراحی، تجهیز کارگاه، صعوبت کار، هزینه‌های بالاسری و… روش واحد بها مناسب نیست و در این زمینه نیاز به توافقاتی بین کارفرما و پیمانکار در ابتدای کار براساس دیگر روش‌ها وجود دارد. در این نوع از قراردادها ‌باید پیش‌بینی اختلاف مقادیر تخمینی واقعی کار شده باشد؛ چه این اختلاف ناشی از تغییر در حجم تخمینی باشد و چه ناشی از تفاوت در قیمت‌ها. در کاهش حجم کار مشکلات ناشی از افزایش نسبت هزینه‌های بالاسری به هزینه اصلی پروژه مشکلاتی را برای پیمانکار ایجاد می‌کند و افزایش بیش از حد کار نیز توان مالی بیش از توان پیمانکار را برای گردش مالی پروژه می‌طلبد. برای حل این مشکل ‌باید قسمتی از قرارداد به مبحث تغییر احجام کار و قیمت آن بپردازد. طبق قانون در کشور ما اختلاف حجم کار در بیش از ۲۵ درصد مبلغ قرارداد می‌تواند با اعتراض و عدم‌همکاری از طریق پیمانکار همراه باشد.
کارفرما می‌تواند پیمانکار را ملزم به ارائه مدارکی جهت فرضیات و آنالیز در نظر گرفته‌شده در مورد قیمت‌های واحد بهای پیشنهادی کند تا به این ترتیب معقول بودن قیمت‌ها مورد ارزیابی قرار گیرد و در صورت تغییر در فرضیات در حین اجرای پروژه، قیمت‌ها بر آن اساس تغییر و تعدیل پیدا کند. قراردادهای انجام کار با پرداخت حق‌الزحمه براساس هزینه اجرای کار Cost Plus Contractنیز نوع دیگری از قراردادهای تامین مالی هستند که در آنها کارفرما پرداخت‌ها را براساس هزینه‌های ساخت به علاوه درصد سود مورد توافق در هنگام عقد قرارداد انجام می‌دهد. روش cost plus در مواقعی که پروژه را نمی‌توان به اندازه کافی تشریح کرده و پروژه دارای نقاط مبهمی است، به کار می‌رود. استفاده از این روش از معایب و ضعف‌های کارفرما است زیرا با توجه به درگیر شدن کارفرما در ریز مسائل مالی پروژه و نحوه هزینه شدن آن، اختلافات بسیاری در این زمینه با پیمانکار خواهد داشت. انتظارات مالی کارفرما در زمینه کنترل بودجه و بهینه‌سازی هزینه‌ها به دلیل ماهیت این روش محقق نخواهد شد. روش Cost Plus کارفرما را قادر می‌کند تا در زمینه انتخاب پیمانکار جزء بیشتر دخالت نماید. این دخالت و اظهارنظر می‌تواند در حد پیمانکاران جزء یا مشارکت در زمینه انتخاب پیمانکاران جزء باشد. برخلاف روش Lump Sum که پرداخت‌ها براساس درصد پیشرفت کار است، نحوه پرداخت این روش براساس هزینه‌های مستقیم و هزینه‌هایی است که اتفاق افتاده و توسط پیمانکار صورتحساب شده است.
در مورد پرداخت‌هایی که در این روش برای خدمات طراحی انجام می‌شود، کمی پیچیده است. در صورتی که پیمانکار از مشاور طراحی به عنوان پیمانکار جزء استفاده می‌کند، نحوه پرداخت‌های کارفرما براساس قرارداد بین پیمانکار و مشاور طراحی خواهد بود، اما در صورتی که طراحی توسط پرسنل پیمانکار انجام می‌شود می‌توان به روش‌های مختلف عمل کرد. اغلب کارفرمایان و پیمانکاران ترجیح می‌دهند که خدمات طراحی براساس نرخ‌های ساعتی مقطوع یا درصدی از هزینه‌های اجرا محاسبه شود.
* اقتصاددان و سردبیر مجله انجمن مدیریت ایران

اشتراک :
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید
امتیاز:
captcha